کد مطلب:315193 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181
درب بسته باز شد
8- دوست عزیزم حضرت حجت الاسلام حاج شیخ محمد طاهر بابایی جویباری مازندرانی حفظه الله نقل می فرمود:
یكی از دوستان، زمانی كه به شهر خودش تشریف می برد، كلید منزل خود را به من می سپردند، تا در منزلشان بمانم و مراقب باشم.
[ صفحه 422]
روزی از درس كه برگشتم دیدم درب خانه خراب شده و باز نمی شود و هر چه لگد زدم كه باز كنم، باز نشد، همسایه آمد و كمك كرد و با مشت لگد به در كوبید باز نشد، با كلید هم باز نشد و كلید شكست و دنباله كلید در درب ماند و دسته آن در دست من قرار گرفت.
خیلی متأثر شدم كه ایشان به من خانه را، جهت نگهداری واگذار نمودند اما نشد، ناگاه به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شدم و گفتم: یا اباالفضل! اگر درب را باز كنی، من دو ركعت نماز برایت و صد صلوات بجا می آورم.
خدا را شاهد می گیرم كه ناگاه دیدم درب كناری باز است و من تعجب كردم كه نكند باز بود و من حواسم نبود. اما هر چه فكر كردم و با خود گفتم: من این همه مشت و لگد به در كوبیدم و غیر از من هم، همین كار را كرد اما باز نشد. به هر حال هر چه فكر كردم یقین كردم كه كار حضرت عباس علیه السلام بوده است و بس.
یكی از دوستان، زمانی كه به شهر خودش تشریف می برد، كلید منزل خود را به من می سپردند، تا در منزلشان بمانم و مراقب باشم.
[ صفحه 422]
روزی از درس كه برگشتم دیدم درب خانه خراب شده و باز نمی شود و هر چه لگد زدم كه باز كنم، باز نشد، همسایه آمد و كمك كرد و با مشت لگد به در كوبید باز نشد، با كلید هم باز نشد و كلید شكست و دنباله كلید در درب ماند و دسته آن در دست من قرار گرفت.
خیلی متأثر شدم كه ایشان به من خانه را، جهت نگهداری واگذار نمودند اما نشد، ناگاه به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شدم و گفتم: یا اباالفضل! اگر درب را باز كنی، من دو ركعت نماز برایت و صد صلوات بجا می آورم.
خدا را شاهد می گیرم كه ناگاه دیدم درب كناری باز است و من تعجب كردم كه نكند باز بود و من حواسم نبود. اما هر چه فكر كردم و با خود گفتم: من این همه مشت و لگد به در كوبیدم و غیر از من هم، همین كار را كرد اما باز نشد. به هر حال هر چه فكر كردم یقین كردم كه كار حضرت عباس علیه السلام بوده است و بس.